فراز یکم:
«محمد مرسی» نطق خود را با یک شوک آغاز کرد. شوکی که شرکت کنندگان اجلاس را [که از شنیدن نطقهای طولانی و مفصل به حالت کسالت رسیده بودند] بر صندلیشان میخکوب کرد.
رییس جمهور مصر برای اولین بار در نطقی غیرمعمول، سخناش را با درود به خلفای چهارگانه اهل سنت آغاز کرد. روشی که تا به حال نه تنها در مجامع جهانی سابقه نداشته که تمام اهل سنت به صورت معمولی و عادی سخن را فقط با درود کلی بر محمد و آل و اصحاب او شروع میکنند ولی محمد مرسی این را میدانست و دانسته کار را از کلیات به جزییات کشاند و عملا چون خطبه یک نماز جمعه، ابوبکر و عمر و عثمان را با ذکر نام در شیعیترین کشور جهان ستود. ستایشی که تاریخ از چند صدسال قبل تا کنون [که مذهب رسمی ایرانیان به تشیع تغییر یافت] شنیدناش در پایتخت ایران سابقه نداشته است.
آیا محمد مرسی بنیادگرا با این آغاز میخواست به صورت غیر مستقیم به دولت مردان ایران بگوید که باید تساهل مذهبی نسبت به اهل سنت کشورشان را بالا ببرند؟ اهل سنتی که در چند سال گذشته به شدت ساختن یک مسجد ویژه در پایتخت را حق خود میدانند که در آن به راحتی بتوانند همین ذکر مرسی را هر روزه تکرار کنند و جواب مساعد نمییابند.
اما چنین درسی از دموکراسی و حقوق مدنی از رییس جمهور مصری که نظاماش همین چند ماه پیش درخواست ساخت یک مسجد برای شیعیان قاهره را رد کرده بود نمیتوانست چندان موجه بوده باشد. و باید اینگونه آغازها را از شگردهای امثال همتای ایرانی او دانست آن جا که محمود احمدینژاد بزرگترین موفقیت جهانیاش را در بردن نام «مهدی موعود»ِ شیعیان در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد نامید و دیپلماسی جهانی در دفاع از حقوق یک کشور را با موعظه در مهدیه تهران اشتباه گرفت.
آیا مرسی می خواست با صلوات بر «ابوبکر و عمر و عثمان» در مرکز تشیع جهان، عوام اهل سنت ایران و مصر را به هیجان آورده و لباس محبوبیت مذهبی احمدینژاد در بین شیعیان را بر تن خود بپوشد؟ حرکتی که در همان دقایق اولیه تحسین فراوان و شور انگیز گروههای سنی بنیادگرا را به همراه داشت و نشان داد که مرسی در خلع سلاح رقیب ایرانیاش موفق عمل کرده است.
چرا که در اجلاس سران کشورهای اسلامی در چند سال قبل در تهران نیز هیچ کدام از رهبران عربی از امیر قطر گرفته تا پادشاه سعودی نام خلفای راشدین را برای سرآغاز سخنشان انتخاب نکردند و به نظر میرسید مرسی با تاکید غیر لازم و پر رنگ کردن اختلافهای مذهبی میخواست اهرم دیگری را نیز از دست ایران خارج کند.
ادعای "رهبری جهان اسلام" یکی از این اهرمها بود.
پیام مرسی روشن بود او چند بار بیتوجه به تعریف ایران از اوضاع منطقه، آن چه در دو سال گذشته رخ داده بود را «بهارعربی» خواند نه بیداری اسلامی. و در برابر گلایههای دولتهای عربی از سیاستهای مذهبی ایران در منطقه ، او آمده بود که در برابر توهمهای ایرانیان، برای اولین بار خطکشی مذهبی منطقه را پر رنگ کند و معلوم سازد که ایران تنها میتواند ادعایی در حد رهبری جهان تشیع داشته باشد و بس و حرکتهای اسلامی کنونی جهان عرب را باید متاثر از خود کشورهای عربی دانست نه آرمانهای انقلاب شیعی ایران.
فراز دوم:
مرسی که پیش از آمدن به تهران به روشنی گفته بود که باید «بشار اسد» برود در نطق تهران شمشیرها را از رو بست و با ستمگر و غیر مشروع خواندن نظام حاکم بر سوریه به شدت میزبات ایرانیاش را مبهوت کرد.
رسانههای دولتی ایران در این چند هفته چنان چهرهای غیر واقعی از مرسی ساخته بودند که فکر میکردند او نیز مسحور این تملقها و دروغها خواهد شد و به رسم ایرانیها نمکگیر شده و به جای دیپلماسی به رو دربایستی روی خواهد آورد و تملق را با تملق جواب خواهد داد.
از این رو در یک غافلگیری سخت چنان درمانده شدند که مترجمان حکومتی در ترجمه سخنان مرسی به سکته زبانی افتادند.
هیات دولت سوریه به ریاست «ولید معلم وزیر» خارجه این کشور هم که فکر میکردند از همه جا رانده و مانده در تهران مورد لطف قرار خواهند و به پشتیبانی ایران با وجاهت بیشتری به دمشق بر خواهند گشت چنان غافلگیر شدند که به ناچار راه ترک سالن را در پیش گرفتند. نشان به آن نشان که وقتی نطقهای احمدینژاد علیه اسراییل، آمریکاییها را به ترک سالن مجبور میکرد این بار این نطق محمد مرسی بود که نماینده بشار اسد را در خانه یاران خود بی یار و یاور میکرد. و محمود احمدی نژاد که معمولا با لبخند صحنهگردان چند باره چنین حرکتهایی بود حالا خود گیج و منگ مانده بود که چگونه این سخنان مهمان مصری اش را تحمل کند.
فراز سوم:
محمد مرسی توپ خانهاش را فقط به سمت اهداف خارجی دولت ایران نشانهگیری نکرده بود چرا که پس از آن که رییس جمهور سوریه را «غیرمشروع» خواند در ادامه به کنایه از «گفت و گوی تمدنها» نیز سخن گفت تا به مهمان ایرانیاش یادآور باشد که اگر چه ردیفهای اصلی اجلاس را چهرههایی پر کرده بودند که حتی در خود ایران نیز اهمیتی ندارند اما او از آن چه در زیر پوست تهران میگذرد آگاه است و شاید در میان آن همه نام نا آشنا به جستوجوی «محمد خاتمی» بود که حتی در جایگاه خبرنگاران نیز برایش صندلی را خالی نکرده بودند. تا یادآور شود که احتمالا خبر تجمع 25 بهمن در حمایت از جنبش مصر و تونس به گوش او رسیده است.
فراز چهارم:
در پایان سخنرانی مرسی حضار بیخبر ایرانی که گول مترجمانی را خورده بودن که به جای سوریه، بحرین را شنیده بودند به شدت به تشویق او بلند شدند در حالی که وزیران خارجه کشورهای عرب خلیج فارس و به خصوص بحرین، با لبخندی ملیح دست گلی را که ایرانیان به آب داده بودند را به تماشا نشسته بودند.
مصر در طول تاریخ معاصرش از زمان جمال عبدالناصر تا مبارک همواره با بزرگ کردن خطر ایران، خود را برادر بزرگ و قدرتمند عربهای خلیج فارس نشان داده بود و حال این محمد المرسی بود که این برادری را به شکل جدیدی زنده می کرد و به آنان دلداری عملی میداد که مصر همان برادر بزرگ مانده است و باید بر آن در برابر خطرات ایران حساب باز کرد.
لحظاتی بعد مهمترین خبر اجلاس تهران، سخنان و رفتار رییس جمهور مصر بود که توانسته بود با هزینهای میلیاردی از جیب رقیب هم برنامه های مهمان را یکسره بر هم بریزد و هم به اهداف ملی مصر رسیده و هم ستاره درخشان خبری اجلاس شود.
چند هفته قبل فیلمی از مرسی در دیدار از صحرای سینا پخش شد که میشد دید چگونه رییس جمهور تازه کار قاهره برخی تشریفات و آداب اولیه را نمیداند. در تهران نیز او هنگام تحویل صندلی اجلاس ریاست به احمدینژاد از صندلی خود بر نخاست و این را باید بیشتر از بیادبی به آداب ندانی و تازه کاری مرسی نهاد. اما رها کردن اجلاس در حین سخنرانی رییس جمهور ایران را باید سیاستی از قبل هماهنگ شده دانست که پیام خاصی داشت. پیامی که با عدم دیدار با سایر مقامات بلند پایهی ایرانی همه را انگشت به دهان کرد.
با این حال او در ماموریتاش در تحت شعاع قرار دادن اجلاس تهران و دفاع از منافع ملی مصر بسیار موفق عمل کرد و حتی تحسین دولت امریکا را نیز برانگیخت.
با این حال نشاندن «آرمیتا» یتیمی از شهدای هسته ای ایران در صندلی های اجلاس باعث نشد که مهمان مصری چشم در چشم او، تحت تاثیر احساسات قرار گرفته و سخنی در دفاع از ایران در استفاده صلح امیز از انرژی هستهای بزند. چیزی که کمترین توقع میزبان ایرانی بود که با ریخت و پاشهای میلیاردی امید همدردی از برادران عرب مسلمانش را در سختترین شرایط سیاسی و اقتصادی داشت.
آیا مرسی اسب تروا در قلعه سیاست توهمزدهی ایران نبود؟
ایرانی که به جای دسته «گلی» از بیداری اسلامی «مشتی» محکم بر دهان پاداش گرفت!
***
پانوشت: دقایقی بعد یکی شیخ «حامد العلی» از روحانیون کویت در مدح مرسی شعری سرود که بوی تحقیر و توهین مذهبی و نژادی ملت ایران کاملا در آن هویداست. خودتان بخوانید:
الله أکبر حیــَّا الله مُرْسِــــینا یامصرُ حیِّیتِ إجلالاً فحیِّینــا
نفْسی فدَى القائدِ المصْریِّ حینَ بدا یعظِّـمُ الصَّحْبَ والغرَّ المیامینا
بیـنَ المجوسِ وبشَّارٍ فألـقمــه الذلَّ والخزیَ والإذلالَ والهونـا