عموپورنگ و عموهای هزار رنگ



در میان این غوغای فراموشی و بریدن و در جا زدن و از خود و همه کس بیزار بودن وحرام شدن و... (که البته بسیاری اش به حق هم هست ) همیشه دست بوس کسانی بوده ام که تاب آورده اند و دردمندانه نشسته و بر زخم های که دیگران زده اند ، مرهم نهاده اند.

والبته یکی هم از این فراموشی ها و بریدن ها و رها شدن ها...ساخت برنامه و فضای سالم فرهنگی برای «کودکان» بوده که گویا متاسفانه مثل سایر امورفرهنگی کشورمان تا اطلاع بعدی چندان اولویتی ندارد! بماند که برای نوجوانان و جوانان و بزرگ سالان و ...نیزهم.

و در میان این خروارخروار تولیدات تلوزیونی مبتذل و سفارشی و ایدئولوژک و تکراری و کسل و کودک گریز رسانه ملی...همیشه دعاگوی معدودی بوده ام که شعله ی آتش را در خانه روشن نگه داشته اند چرا که آماررسمی افزایش حجم کودک آزاری ها( آمار تاسف باری که چندماه قبل فرمانده نیروی انتظامی ارائه کرد) و تماشای برنامه های کودک ماهواره ای که در برخی موارد دارد به مزه سکس هم نزدیک می شود ...به خوبی نشان می دهد که چگونه ذهن و دنیای کودک ایرانی در نه آن سوی «آب ها» پناهی دارد و نه در این سوی «خاک» ها مدیران دلسوز و هوشمندی!

...و در این بین اما هم همیشه «عمو پورنگ وامیر محمد» را ستوده ام که با همه مسایل ریز و درشت پیش روی شان، برنامه هایی  سالم ،مناسب و جذاب برای بخشی از بچه ها درست کرده اند که هنوز بعد از سال ها با شروع برنامه شان کانال تلوزیون ها در بسیاری خانه ها به سمت تلوزیون ملی می چرخد.

اما...  

این هفته اما سخت از عمو پورنگ دلگیر شدم که دیگر عمویی نمی کرد و در حد یک واعظ مواجب بگیر ماه رمضان ظاهر شده بود. واعظانی که بابی رونق شدن بازارشان بدشان نمی آید لباس شان را برتن مجران و بازیگران و شاعران و رمان نویسان و هنرپیشه های سینما و...نیز بپوشانند.!

این هفته عموپورنگ رفتاری به شدت «تبعیض آمیز» داشت چرا که از میان همه ی دختر بچه های بانشاط دعوت شده به برنامه اش، فقط دختران چادری را انتخاب می کرد وبه مسابقه می کشاند و البته با شگردی همیشگی همان ها را پیروز میدان می کرد با این سوال تکراری بدرقه می نمودکه :

«عموجان چه چادر قشنگی داری...چه قدر با چادر قشنگ تر شده ای ...عزیزم کی این چادر قشنگ رو برات خریده؟»

نکته جالب تر اما اصرار در آغاز سخن با نام و یاد «خدا» بود  ان هم در پاسخ به این سوال که:

«کوچولو بگوببینم اسمت چیه؟ »

و هر بچه ای که فراموشش می شد با نگاهی فرشته گونه مجبور به آغاز سخن با نام خدا و ایضا کشیدن «خجالت» از این فراموشکاری بچه گانه می شد!! بماند که دعا برای سلامتی امام زمان هم ترجیع بند همیشگی شده است.

البته هر انسانی جایز الخطاست ولی بعید می دانم که این رفتارهای ساختگی و سطحی با کودکان در برنامه ،از خواسته ی قلبی عمو پورنگ باشد وبیش تر به خواسته و فرمان وامر  و فرمایشات مدیران ارشد فرهنگی (در جهت اشاعه ی معارف اسلامی در نسل کودک) شبیه است!

سابقه ی این سال ها  اما نشان داده این مسولان آموزشی فرهنگی هرقدر ارشد تر بالاتر و بزرگ تر بوده اند دلی کوچک و ذهنی کوچک تر داشته اند

وگرنه از عموپورنگ که هیچ، حالا هر ننه قمری هم می داند که این گونه تبعیض ها بین کودکان و رفتارهای به ظاهرآموزش اخلاقی خودش بهترین نمونه ی بی اخلاقی است.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
شمس 1391/05/23 ساعت 11:30

ناخوداگاه یاد ترانه دلقک محمد اصفهانی افتادم
واسه نونه واسه نونه و ......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد