22خرداد روز قمار بزرگ

هنوز احتمالا تا مدت ها نمی توان از22خرداد88نوشت اما:

دیگر هیچ شکی باقی نمانده که این روز را باید یک روز سرنوشت ساز درکل تاریخ نظام برآمده از انقلاب57دانست . روزی که احتمالا به یک سرانجام خاص منجر خواهد شد.در این روز بی سابقه نظام ایران که همیشه بین مصلحت فرد یا مصلحت نظام معمولا دومی رابرمی گزید در یک چرخش بی سابقه برای اولین بار یک فرد را برگزید با این اندیشه که جایگزین همه ی از دست داه ها باشد،

در قماری بزرگ که به دور از آینده نگری بود یک نظام 30ساله تمام تخم مرغ هایش را در سبد احمدی نژاد نهاد به امید این که این مرغ خانگی،خروس جنگی تمام عصرها باشد!

دوبهار پس از این قمار مشخص شد که احمدی نژاد با بست نشینی بهارانه ی خود و آن دور کاری معروف، چندان هم خانگی نیست واینک در بهاری دیگر با متهم شدن معاون اول او به پرونده های فساد مشخص شده است که بقیه تخم مرغ های نهاده شده در سبد نیزبویناک تر از آن هستند که امید بانگ خروسی از آن ها در روز واقعه باشد.


نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1391/03/23 ساعت 14:57

جا داره در آستانه این روز یادی هم از نظریه بی بدیل "داماد لرستان" توسط روشنفکرترین زن ایرانی بشه!

[ بدون نام ] 1391/03/24 ساعت 12:57

عجب قماری بود با عجب نتیجه ای
حالا حالا ها باید به آن فکر کرد

من تو او 1391/03/24 ساعت 22:26

من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم ...
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی ...
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا ؟!

من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم ...
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود ...
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت !
.
معلم گفته بود انشا بنویسید و موضوع این بود : علم بهتر است یا ثروت ؟!

من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید


تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی


او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود ...

معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت ...

من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید ...
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید

سال های آخر دبیرستان بود باید آماده می شدیم برای ساختن آینده

من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم ...
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد ...
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت ...

روزنا مه چاپ شده بود هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت

من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم ...
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی ...
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود !!!

من آن روز خوشحال تر از آن بودم که بخواهم به این فکر کنم که کسی ، کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه :
برای اولین بار بود در زندگی اش که این همه به او توجه شده بود !!!!

چند سال گذشت وقت گرفتن نتایج بود

من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود

وقت قضاوت بود ، جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند

من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند

زندگی ادامه دارد ، هیچ وقت پایان نمی گیرد

من موفقم : من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی : تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است : مردم گفتند مقصر خودش است !!!!

من , تو , او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم آخر داستان چگونه بود...؟

سلام
خوبی
وبت زیباست
خوش حال میشم به وب منم بیای
منتظرتم

شمس 1391/03/25 ساعت 20:33

جالبترین حرفی که از این خروس جنگی شنیدیم این بود:
اقای رییس نوبت شما هم میشود(سالگرد ازتحال ایت الله خمینی)
حرفش دنیایی را درون خود داشت دکترینی که گریبان هاشمی خاتمی موسوی وکروبی و بیت امام ... را گرفت
حالا هم نوبت خودش است
قابل توجه سایر روسا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد